loading...

من جمله خستگان ثقیل السخن!

انباری احساسات یه دختر بچه ی شکسته ی درون

بازدید : 357
پنجشنبه 14 اسفند 1398 زمان : 23:46

آدمایی هستن که واسم خاطره‌هایی بدی‌ ساختن. خاطره‌هایی که هرموقع بهشون فکر میکنم ته دلمو غصه میگیره. خیلی سعی کردم فراموش کنم، خیلی سعی کردم ببخشم، اما نتونستم، با اینکه خیلی دوست داشتم اینکارو بکنم. یه سری چیزا رو نمیشه از یاد برد چون روحی که خنجر خورده باشه رو با هیچ دوایی نمیشه مداوا کرد. من اون آدمارو دوست داشتم، اونا جزو نزدیکیان من بودن ولی کاری کردن که ازشون بدم بیاد...الان گاهی وقتا که بهشون فکر میکنم، یا یه جایی گذرم بهشون میخوره دلم میخواد دوباره بهشون نزدیک بشم، اگه مشکلی دارن کمکشون کنم و برم ببینمشون اما یه چیزی منو عقب نگه میداره. نمیدونم اسمش چیه، یه جوری که انگار هم دلم براشون میسوزه هم دلم براشون تنگ میشه و هم نمیتونم از ته دلم ببخشمشون. با خودم میگم اونام آدمن و اشتباه میکنم ولی بعدش میگم نه، اونا حق نداشتن اینکارو با من بکنن. یاد کاراشون که میوفتم گریه‌م میگیره، الانشونو هم که میبینم حداقل نمیتونم پیش خودم بی‌تفاوت باشم. ساده‌ش اینه که من گیر کردم بین زخمایی که دردشون هنوز باهامه و آدمایی که اون زخمای فجیح رو بهم زدن.

چالش ؛چی بودم ؟چی شدم ؟
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 4

آمار سایت
  • کل مطالب : 45
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 73
  • بازدید کننده امروز : 65
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 223
  • بازدید ماه : 928
  • بازدید سال : 8642
  • بازدید کلی : 17163
  • کدهای اختصاصی